آرام جانم **ایمان**آرام جانم **ایمان**، تا این لحظه: 10 سال و 2 ماه و 12 روز سن داره

شاهزاده کوچولوی مامان و بابا

پسرک زمستانی من یک سالگیت مبارک

پا به دنیای زیبای ما نهادی و با آمدنت دنیا را ستاره باران کردی همان دنیایی که پیش از این فقط تورا کم داشت... ديدن نگاه قشنگت روح تازه اي به وجودمان بخشيد، لحظه هاي به دنيا آمدنت، بي شک قشنگ ترين لحظه هايي بود که من و بابا تا به حال تجربه کرده بوديم. لمس موجودي آنقدر شيرين و آنقدر عزيز که تمام دنيايمان را به پايش بريزيم ... بي شک " وجود تو " دنياي ديگريست، واردش که مي شوي زمان بي معنا مي شود. تمام ثروت دنيا را به يک تار مویت نخواهم بخشيد . پسركم كاش ميدانستم چيست آنچه از چشم تو تا عمق وجودم جاريست و با نیرویش روحم، جسمم و تمام وجودم را به سمت تو و به خاطر تو به پرواز در می آورد. شاهزاده کوجولوی سرزمین قلب مامانی عاااااااا...
28 بهمن 1393

اندر احوالات دوازده ماهگی ایمان

**دیگه قلبم، با آهنگ نفسهای تو مانوســـــــــــــــــه     تو که می خندی انگاری، منو خوشبختی می بوسه **   وقتی از سر کار به خونه برمیگردم چه ذوقی میکنی مامانیییییییییییییییییی         قدم به ماه دوازدهم زندگیت گذاشتی و دیگه باید واسه روز تولدت روز شمار بذاریم ایمان کوچولوی من بزرگ شدنت از همه حرکاتت پیداست عزیز دل مامان    ترجیح میدی تلویزیون رو هم از تو آشپزخونه نگا کنی اونم این شکلی: توروخدا دورو بر میز ال سی دیمو ببینین از دست آقا چجوری قایمش کردم ولی باز همه اونارو هم کنار میزنه  ...
18 بهمن 1393
1